share 1317 بازدید
همزيستي اديان

محمد مهدي - كريمي نيا

چكيده:

بي‌شك صلح و امنيت در پرتو همزيستي مسالمت‌آميز بشريت به ارمغان خواهد آمد. با توجه به اهميت اين موضوع در مقاله‌ي حاضر به بررسي ديدگاه يهود، مسيحيت و اسلام درباره‌ي همزيستي مسالمت‌آميز با پيروان ديگر پرداخته شده است. يقيناً همه اديان آسماني و پيامبران الهي مروج توحيد و منجي بشريت و منادي صلح، امنيت و رفتار محبت‌آميز نسبت به پيروان ديگر مذاهب مي‌باشند. ولي پيروان اديان با گذشت زمان و در اثر دوري از رهبري اولياي خدا، به تدريج انحرافاتي را پذيرا شده و گاه تحت تأثير ملل ديگر، منكر زندگي مسالمت‌آميز با پيروان ديگر مذاهب شده‌اند؛ چنان كه پيروان دين يهود و مسيحيت به نژادپرستي روي آورده و در اين راستا جنگ‌هاي زيادي به راه انداختند و انسان‌هاي فراواني را به قتل رساندند و البته بايد گفت در اين زمينه يهوديان شدت عمل بيشتري داشته‌اند و در قوم يهود تضاد با حقوق بين‌الملل به نحو واضح مشاهده مي‌شود؛ آنان علاوه بر اين كه معتقد به برتري نژاد خويش مي‌باشند، ديگر ملل را در خدمت خود مي‌انگارند. اما از نظر اسلام، صلح و همزيستي مسالمت‌آميز انسان‌ها با عقايد و مذاهب گوناگون، يك ارزش و هدف است و اعلاميه‌ي جهاني اسلام آيه‌ي 64 سوره‌ي آل عمران مي‌باشد كه مي‌فرمايد:
«قل يا اهل الكتاب تعالوا الي كلمت سواءٍبيننا و بينكم الا نعبد الا الله»
سيره‌ي عملي پيامبر اكرم (ص) و ائمه معصومين (ع) نيز بر رفق و مدار استوار بوده است.

مقدمه:

همزيستي مسالمت‌آميز در اصطلاح حقوق بين‌الملل عبارت است از:
«نحوه‌ي مناسبات، بين ممالكي كه دولت‌هاي آنها داراي نظام‌هاي اجتماعي و سياسي مختلف هستند؛ يعني، رعايت اصول حاكميت، برابري حقوق، مصونيت و تماميت ارضي هر كشور كوچك يا بزرگ، عدم مداخله در امور داخلي ساير كشورها، احترام به حقوق كليه‌ي ملت‌ها در انتخاب آزاد نظام اجتماعي خويش و فيصله‌ي مسائل بين‌المللي از طريق مذاكره». 1
به بيان ديگر، حق همزيستي مسالمت‌آميز داراي دو بعد است؛ از نظر حقوق بين‌الملل عمومي عبارت است از:
«مناسبات دوستانه بين ملت‌ها و دولت‌ها براساس شناسايي يكديگر، برابري حقوق، عدم مداخله و حل و فصل مسالمت‌آميز اختلاف‌ها».2
و از نظر حقوق بين‌الملل خصوصي عبارت است از:
«به رسميت شناختن اقليت‌هاي ديني و قومي در داخل يك سرزمين، احترام به حقوق آنها، آزادي در انجام فعاليت‌هاي ديني و مذهبي».3
در اين پژوهش به اين پرسش پاسخ داده مي‌شود كه اديان سه گانه‌ي اسلام، مسيحيت و يهود، در مورد همزيستي مسالمت‌آميز با پيروان مذاهب ديگر چگونه است؟ آيا حق همزيستي مسالمت‌آميز را به رسميت مي‌شناسند، به عبارت ديگر، آيا اين اديان با توجه به اصل مشترك حاضرند با پيروان مذاهب ديگر، همزيستي مسالمت‌آميز داشته باشند يا خير؟
امروزه دولت‌ها نيازمند امنيت و همزيستي مسالمت‌‎آميز هستند و در حقوق بين‌الملل معاصر از طرق مختلف براي صلح و آرامش بين‌المللي تلاش مي‌شود. اگرچه تا رسيدن به صلح بين‌المللي فاصله‌ي زيادي وجود دارد، اما بدون شك اين تلاش‌ها تحسين‌برانگيز است. روابط انسان‌ها با يكديگر زماني مي‌تواند از آسيب‌پذيري مصون بماند كه براساس ملاك‌هاي منطقي، معقول و عادلانه تنظيم شده باشد و مكتبي كه عادلانه‌ترين ملاك‌ها را براي تنظيم روابط انسان‌ها ارائه دهد موفق‌ترين و سازنده‌ترين مكتب به شمار مي‌رود.
در اين مقاله، ديدگاه دو دين يهود و مسيحيت، به صورت مختصر و ديدگاه اسلام به صورت مفصل‌تر بيان مي‌گردد. اين پژوهش از آن جهت اهميت يا ضرورت دارد كه اولاً، يك بررسي مقايسه‌اي صورت مي‌دهد. ثانياً، با توجه به منابع اصيل اسلامي، اصالت داشتن حق همزيستي مسالمت‌آميز از ديدگاه اسلام را به اثبات مي‌رساند و از جهتي، سبقت اسلام بر حقوق بين‌الملل معاصر، در تأسيس اصل همزيستي مسالمت‌آميز بين مذاهب مختلف را به اثبات مي‌رساند و ثالثاً، پيروزي انقلاب اسلامي، در سال 1357 شمسي، يك پديده منحصر به فرد بود. اسلام به عنوان يك نظام اجتماعي ـ سياسي در بوته‌ي آزمايش قرار گرفت و اداره‌ي جامعه با همه‌ي تنگناها و سختي‌هايش به آن سپرده شد؛ اثبات صلاحيت اين نظام براي اداره‌ي جامعه در بعد داخلي و بعد بين‌المللي، مستلزم مباحث اساسي و زيربنايي مي‌باشد. حكومت اسلامي مي‌بايست پاسخگوي مسائل بنيادي باشد؛ آيا اساس روابط با كشورهاي غيرمسلمان بر جنگ، يا بر صلح و همزيستي استوار است؟ به عبارت ديگر، يكي از پرسش‌هاي مطرح شده در اين پژوهش اين است كه آيا «انتساب خشونت به اسلام» درست است يا خير؟
پاره‌اي از نويسندگان مانند منتسكيو، متفكر فرانسوي، اسلام را دين شمشير مي‌دانند. وي در روح‌القوانين مي‌گويد:
«يكي از بدبختي‌هاي بشر، اين است كه هر فاتحي ديانت خود را بر جامعه‌ي مغلوب، تحميل مي‌كند. ديانت اسلام كه به زور شمشير بر مردم تحميل شده، چون اساس آن متكي بر جبر و زور بوده، باعث بدبختي و شدت شده است » . 4
البته منتسكيو در اين دروغ‌پردازي‌ها، تنها نيست، بلكه اين روش اكثر خاورشناسان و اسلام‌شناسان غربي است. در اين پژوهش، به دور از تعصب و براساس شواهد و ادله‌ي روشن از قرآن، روايت و سيره‌ي پيشوايان اسلام، «اصالت حق همزيستي مسالمت‌آميز در اسلام» و اين كه اسلام نسبت به پيروان اديان ديگر، نهايت خوش‌رفتاري و سازش را به كار برده است، اثبات مي‌گردد.
گوستاو لوبون مي‌گويد:
« اگر ملل مسيحي دين فاتحين خود؛ يعني اعراب را قبول كرده، حتي زبان آنها را هم اختيار نمودند، سبب اصلي آن اين بود كه آنها در مقابل حكامي كه تا آن وقت زير شكنجه‌ي آنها بودند، حكام جديد را عادل‌تر و منصف‌تر مشاهده نمودند».5
وي همچنين مي‌گويد:
«تساهل مذهبي اسلام نسبت به مذاهب يهود و نصاري… خيلي به ندرت مي‌توان در مذاهب ديگر مشاهده نمود…»6
نظر به اين كه ساختار روابط دولت اسلامي با ديگر كشورها، با وجهه و آبروي اسلام در جهان ارتباط مي‌يابد و قضاوت ديگران را درباره‌ي اسلام شكل مي‌دهد، كاربردي كردن ديدگاه‌هاي اسلام، درباره‌ي سياست خارجي و حقوق بين‌الملل، از حساسيت بيشتري برخوردار مي‌گردد. اميد است كه اين گام، زمينه‌ي پژوهش بيشتري را فراهم سازد.

مبحث اول: دين يهود

دين يهود، يكي از اديان مهم جهان است كه داراي سابقه‌ي طولاني مي‌باشد. آغاز اين دين به حدود 2500 سال قبل برمي‌گردد. پيروان اين دين، خود را پيرو پيامبر الهي؛ يعني حضرت موسي عليه‌السلام مي‌دانند؛ همچنين اين قوم را به خاطر نسبت به حضرت يعقوب عليه‌السلام، «بني‌اسرائيل» گويند؛ زيرا اسرائيل لقب حضرت يعقوب عليه‌السلام است.
مجموعه كتب يهود كه «عهد عتيق» ناميده مي‌شود، مركب از تورات و چندين كتاب ديگر است. تورات كه داراي پنج بخش مي‌باشد، به شرح پيدايش جهان، انسان، مخلوقات ديگر، قسمتي از زندگي انبياي پيشين، حضرت موسي عليه‌السلام، بني‌اسرائيل و احكام اين آيين مي‌پردازد. كتاب‌هاي ديگر آن، كه در واقع نوشته‌هاي مورخان بعد از حضرت موسي عليه‌السلام مي‌باشند، شرح حال پيامبران، پادشاهان و اقوامي است كه بعد از موسي عليه‌السلام به وجود آمده‌اند.
ناگفته پيداست كه غير از اسفار پنج‌گانه‌ي تورات، هيچ يك از اين كتب، كتب آسماني نيستند و خود يهود نيز چنين ادعايي ندارند و حتي قرائن روشني وجود دارد كه، اسفار پنج‌گانه‌ي تورات، كتب آسماني نيستند، بلكه كتاب‌هاي تاريخي هستند كه بعد از حضرت موسي عليه‌السلام نوشته شده‌اند؛ زيرا در آنها شرح وفات موسي عليه‌السلام، چگونگي تدفين و پاره‌اي از حوادث بعد از وفات او آمده است؛ مخصوصاً آخرين فصل «سفر تثنيه» به وضوح نشان مي‌دهد كه اين كتاب، مدت‌ها بعد از وفات موسي عليه‌السلام به رشته تحرير درآمده است. 7

گفتار اول: روابط بين‌الملل در آيين و عملكرد يهود

يهوديان، همانند بسياري از ملت‌هاي معاصر خويش از قبيل يونانيان و رومي‌ها خود را نژاد برتر دانسته و هيچ ملتي را همتاي خويش نمي‌دانند و متأسفانه «آيين يهود» را آيين انحصاري خويش دانسته و حتي براي گسترش آن در ميان ديگر ملل تبليغي نداشته و ندارند؛ زيرا آيين يهود را مخصوص بني‌اسرائيل مي‌دانند و افراد غيراسرائيلي را، بر فرض اينكه به آيين يهود درآيند، در رديف بني‌اسرائيل قرار نمي‌دهند.
بنابراين، در قوم يهود، تضاد با حقوق بين‌الملل به نحو واضح مشاهده مي‌شود. آنان معتقد به برتري نژاد خويش مي‌باشند و ديگر ملل را در خدمت خود مي‌انگارند. اين مطلب نه تنها از منابع اسلامي مستفاد است، بلكه از منابع يهود، مانند تورات تحريف شده و تلمود (شرح تورات) به دست مي‌آيد.

گفتار دوم: نژادپرستي يهود از ديدگاه قرآن كريم

آياتي از قرآن كريم، عملكرد يهوديان را مورد بررسي قرار مي‌دهد و خوي نژادپرستي، برتري‌جويي و … را مورد سرزنش قرار مي‌دهد. اين گروه، با عبارات مختلفي و عملكردهاي گوناگون، برتري‌جويي خويش را نسبت به پيروان مذاهب ديگر نشان داده‌اند و قرآن كريم هم دقيقاً اين نقاط ضعف را بيان كرده و از مسلمانان مي‌خواهد از اين رويه و عملكرد دوري گزينند.
يهود خود را گاهي دوستان خاص خداوند مي‌دانند؛ 8 زماني خود را «فرزندان خداوند» ‌مي‌انگارند؛9 ديگر بار خويش را تافته‌ي جدابافته دانسته و معتقدند كه گنهكاران ملت يهود، فقط چند روزي بيش، مجازات نخواهند شد و سپس بهشت الهي براي ابد در اختيار آنان خواهد بود.10
همچنين، از اعتقادات يهود اين است كه معتقدند سعادت و نجات ابدي به صورت جمعي است، نه فردي! و مجرد انتساب فردي به ذريه‌ي حضرت ابراهيم عليه‌السلام، نجات جاوداني او را تضمين مي‌نمايد. 11
همچنين در ابتداي ظهور اسلام، بعضي يهوديان مدعي بودند كه ثواب و پاداش روز رستاخيز فقط مختص به آنهاست؛ قرآن كريم در مورد صدق ادعايشان از آنان خواست كه تقاضاي مرگ كنند تا آنان را به آن نعيم خالص و خاص خدا برساند.12
از ديدگاه اسلام، اصولاً نژادپرستي شعبه‌اي از شرك است و به اين دليل، اسلام شديداً با آن مبارزه كرده و همه‌ي انسان‌ها را از يك پدر و مادر مي‌داند كه امتيازشان تنها به تقوا و پرهيزكاري است.

گفتار سوم: اعمال يهود نسبت به اسلام

در آغاز اسلام، يهوديان مي‌ديدند كه پيامبر اسلام عليه‌السلام با تبليغ رسالتش الفت و برادري را در دل‌هاي مردم ايجاد نموده و چنان توده‌ي واحد و يكپارچه‌اي از آنها ساخت كه موقعيت اجتماعي يهود در خطر خواهد بود؛ بدين جهت، به مخالفت با پيغمبر (ص) برخاستند و قرآن كريم بعضي از نيات آنان را در مبارزه با اسلام آشكار كرد تا مسلمانان از آسيب‌شان بر حذر باشند. در اينجا به بعضي اعمال يهود اشاره مي‌كنيم:
الف) محاصره اقتصادي: گروهي از يهوديان براي منصرف كردن مسلمانان از آيين خود اقدام به كار جديدي نمودند و با خودداري از پرداخت هر گونه دين يا امانت و يا معاملاتي كه بر ذمه‌ي آنها بود، براي افرادي كه به دين اسلام مشرف مي‌شدند، مشكل اقتصادي ايجاد مي‌كردند و به آنها گفتند حقوقي كه شما بر ما داشتيد، پيش از اسلام بود، اكنون كه مسلمان شديد، اين حقوق منتفي و باطل گرديد. 13
ب) فتنه‌انگيزي در ميان مسلمانان: دو طايفه «اوس» و «خزرج» كه سال‌هاي طولاني با هم جنگ‌هاي خونيني داشتند، در پرتو تعاليم اسلام ميان آنان صفا و صميمت به وجود آمد؛ يكي از يهوديان به نامن شاس بن قيس با توطئه حساب شده، خواست بار ديگر ميان آنان جنگ را ايجاد كند كه با درايت پيامبر اسلام (ص) اين نقشه ناكام ماند.14
ج) مبارزه يهود براي تغيير عقيده مسلمانان: بسياري از اهل كتاب، مخصوصاً يهود، تنها به اين قناعت نمي‌كردند كه خود، آيين اسلام را نپذيرند، بلكه اصرار داشتند مومنان نيز از ايمانشان بازگردند و انگيزه‌ي آنها در اين امر چيزي جز حسد نبود و خداوند درمقابل اين فشار شديد دشمن، به مسلمانان دستور مي‌دهد كه در آن شرايط خاص، از سلاح عفو و گذشت استفاده كنند.15

گفتار چهارم: اعمال يهوديان نسبت به مسيحيان

يهود به عنوان قوم برگزيده‌ي خدا! در زجر دادن و آزار رسانيدن پيروان اديان ديگر مي‌كوشيدند كه در يك مورد گودال‌هايي پر از آتش حفر نمودند و عده‌ي زيادي از مسيحيان را به صرف مسيحي بودن در آتش سوزاندند. اين كوره‌هاي آدم‌سوزي كه به دست يهود به وجود آمد، احتمالاً نخستين كوره‌هاي آدم‌سوزي در طول تاريخ مي‌باشد كه قرآن كريم از آن ياد نموده است.16
جان ناس مي‌گويد: اگرچه پيروان عيسي تا حدي هميشه مساعي جميله را مبذول مي‌داشتند ولي رفتار يهوديان خصمانه بود.17 همچنين ضديت يهود با حضرت مسيح عليه‌السلام در فرازهايي از انجيل منعكس شده است.18

گفتار پنجم: جنگ نزد يهود

هيچ جنگي در قساوت و شدت همانند جنگ در دين يهود نيست. يهود براساس شريعت خود در طول تاريخ، به جنگ و خونريزي فراوان پرداخته‌اند و در اين راه، به طفل و زن هم رحم نمي‌كردند و همچنان خود را «ملت برگزيده‌ي خدا» مي‌دانند. 19 يكي از بزرگان يهود مي‌گويد:
«ما يهود نيستيم مگر آقاي عالم و فاسدكننده‌ي عالم، ايجادكننده‌ي فتنه در عالم و جلاد عالم».20
عجيب اين است كه يهوديان، همه‌ي اين جنگ‌طلبي‌ها را به استناد تورات انجام مي‌دهند.21
البته قرآن كريم، عده‌اي از اهل كتاب را ستايش مي‌نمايد، همان‌هايي كه از غرور، خودپرستي و تكبر خودداري مي‌نمايند و همواره حق و حقيقت را مدنظر دارند.22 به اين ترتيب، قرآن كريم از اين كه نژاد يهود را به كلي محكوم كند و يا خون آنها را كثيف بشمرد، خودداري كرده و تنها روي اعمال آنها انگشت مي‌گذارد.

مبحث دوم: دين مسيحيت

دين مسيحيت، يكي از اديان مهم جهان است كه در سراسر دنيا، داراي بيش از يك ميليارد پيرو مي‌باشد. آغاز پيدايش اين دين به 2000 سال قبل برمي‌گردد و پيروان اين دين، خود را پيرو پيامبر الهي، حضرت مسيح عليه‌السلام مي‌دانند. آياتي از قرآن كريم در مورد حضرت مسيح عليه‌السلام و مسيحيان نازل شده است.
پروفسور محمد حميدالله مي‌گويد:
«تعاليم اوليه‌ي مسيحيت به وضوح مشعر بر اين است كه يك مسيحي نه تنها نبايد از خود با توسل به زور دفاع كند، بلكه حتي نبايد از قانون كشور در برابر ظلم و ستم استمداد كند».23
ولي، اينان به تدريج به خاطر تحولات دروني و فشارهاي خارجي، به دنيا روي آوردند و خود خطر بزرگي را از نظر بين‌المللي براي ديگر ملل ايجاد كردند كه جنگ‌هاي صليبي شاهد اين مدعاست، بر اساس فرمان پاپ، حتي همه‌ي پيمان‌هاي منعقده با مسلمانان را لغو كردند.
در آياتي از قرآن كريم، به نژادپرستي مسيحيان اشاره شده است از جمله، مسيحيان همانند يهوديان ادعا كردند كه ما فرزندان خدا هستيم! و خداوند در جواب آنان مي‌فرمايد:
«بلكه شما هم بشري هستيد از مخلوقاتي كه خداوند آفريده است».24
از نظر قرآن كريم، آنان از انحصارطلبان بهشت محسوب مي‌شوند:
«آنها گفتند: هيچ كس جز يهود و نصاري، هرگز داخل بهشت نخواهد شد؛ اين آرزوي آنهاست؛ بگو، اگر راست مي‌گوييد، دليل خود را بياوريد».25
سراسر كتاب انجيل از رفتار محبت‌آميز، حتي نسبت به دشمنان موج مي‌زند و از نظر حضرت مسيح عليه‌السلام احسان بايد شامل دشمنان هم بشود؛ 26 با اين وجود، نژادپرستي در قوم مسيحيت ـ همانند قوم يهود ـ ديده مي‌شود. آنان مخالف سرسخت غيرمسيحيان هستند با اين تفاوت كه از نظر قرآن كريم، عداوات و دشمني يهوديان، در مقابل پيروان مذاهب ديگر، بسيار بيشتر از مسيحيان بوده است.27
حوادث تاريخي مسيحيت بيانگر اين نكته است كه آنان هيچ گاه به دستور حضرت مسيح عليه‌السلام، مبني بر وحدت و دوستي نسبت به همه انسان‌ها، عمل نكرده‌اند.
«در سال 1415 ميلادي، پاپ نيكولاي پنجم فرمان داد كه هر شخصي كه مظنون به آداب مذهبي يهود است، به محكمه‌ي انگيزيسيون جلب شود و بدين ترتيب 300 هزار يهودي قتل عام شدند و بقيه به ايتاليا گريختند و از آنجا نيز مجبور به مهاجرت به تركيه شدند».28
مسيحيان حتي نسبت به همنوعان خود رحم نكردند. طي هفت قرن؛ يعني از سال 1183م. تا 1834م. كه تاريخ آغاز و پايان رسمي محاكم تفتيش عقايد در اسپانياست، ده‌ها هزار نفر صرفاً به اتهام ارتداد و تخطي از دين رسمي، در آتش سوزانده شدند و يا پس از شكنجه‌ي هولناك به قتل رسيدند و اموالشان مصادره گرديد. افراد ملزم مي‌شدند عقيده و مذهبي خاص داشته باشند. دوران قرون وسطي با تفتيش عقايد، قتل و شكنجه شناخته مي‌شود. پاپ ششم طي پيامي در 10 مارس 1791م. آزادي مذهبي را به «حقوق وحشتناك» توصيف مي‌كند؛ ولي سرانجام كليسا، اعلاميه‌ي جهاني حقوق بشر و «حق آزادي مذهب» را پذيرفت. اين امر در سال 1963م. طي اعلاميه‌اي از سوي ژان پل بيست‌وسوم اعلام شد.29
انصاف اين است كه اديان آسماني و از جمله دين مسيحيت، ظلم و ستم را قبول ندارند و وقتي اعمالي برخلاف ديانت صورت پذيرد، آن دين از اعمال بيزار است. با اين وجود، به رسم مسيحيت و در راه مسيحيت، خون‌هاي زيادي ريخته شده است، بلكه قاره‌ي اروپا كه مقر مسيحيت محسوب مي‌شود، در طي هزار ساله‌ي اخير، مركزي براي جنگ و خونريزي بوده است.
آيا مي‌توان گفت كه صلح و همزيستي با پيروان اديان و مذاهب ديگر، در دين مسيحيت، يك حقيقت است؟! و يا مسيحيت براساس محبت و صلح استوار است؟!
قرآن مجيد، همه‌ي اديان را به عنوان «اسلام» ياد مي‌كند؛ آيين ابراهيم، نوح، موسي، عيسي و ساير پيغمبران؛ به اين معنا كه «اسلام» ديني است كه پيامبران سلسله‌ي ابراهيمي، پيام‌آور آن هستند و اين خود مي‌رساند كه اصل دين يكي بوده و نبايد تفاوتي بين گفته‌هاي پيامبران الهي گذاشت.
ناگفته پيداست ما در اين نوشتار درصدد آن نيستيم كه نقصان و عيب را به شرايع الهي نسبت دهيم و يا خواسته باشيم پيامبران بزرگي چون موسي و عيسي عليه‌السلام را مبلغ اين تنگ‌نظري‌ها بدانيم، بلكه برعكس، به اعتقاد ما پيامبران همگي مروج توحيد و منجي بشريت بوده‌اند، ولي پيروان اديان با گذشت زمان و در اثر دوري از رهبري اولياي خدا، به تدريج انحرافاتي را پذيرا شده و گاه تحت تأثير ملل ديگر، منكر زندگي مسالمت‌آميز با پيروان ديگر مذاهب و اديان شده‌اند و در تاريخ اروپا، از اين نوع جنگ‌ها فراوان رخ داده است.

مبحث سوم: دين اسلام

دين اسلام، تنها منحصر به اعمال عبادي و مراسم شخصي نمي‌شود بلكه اين دين مجموعه‌اي از مسائل عبادي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي است. ديني كه دربرگيرنده‌ي تمام اموري است كه انسان در معاش و معاد، دنيا و آخرت، زندگي فردي و اجتماعي بدان نياز دارد. اين دين به رابطه‌ي انسان با خالق، حاكم، جامعه، خانواده، ملت خود و ساير ملت‌ها، اعم از مسلمان و غيرمسلمان توجه نموده است. اين دين از سوي خدا و به وسيله‌ي پيامبر اكرم (ص) براي جميع بشر تا روز قيامت آورده شده است. او آخرين پيامبر، اسلام، آخرين دين و رسالتش جهاني است. 30
از نظر اسلام، صلح و همزيستي مسالمت‌آميز انسان‌ها با عقايد و مذاهب گوناگون، يك ارزش و هدف است. هدف از صلح، مصلحت‌گرايي نيست، بلكه خود صلح، مصلحت است؛ زيرا با زندگي فطري انسان‌ها سازگارتر است و در شرايط صلح، رشد و تعالي انسان و تفاهم براي رسيدن به توافق‌ها و سرانجام به يگانگي آيين بشري و گرايش به حق امكان‌پذيرتر است. 31

گفتار اول: ديدگاه نظري اسلام در زمينه‌ي «اصل همزيستي مسالمت‌آميز»

براي شناخت ديدگاه اسلام در اين زمينه، بايد به منابع اصيل و دست اول مراجعه نمود. مهم‌ترين منابع اسلامي، قرآن و روايات معصومين (ع) است. برخي گمان مي‌كنند كه در اسلام اصل همزيستي مسالمت‌آميز به رسميت شناخته نشده است و «حقوق روابط بين‌الملل» غالباً براساس «جنگ و ستيز» بنيان گذاشته شده است و احياناً براي ادعاي خود، به اعمال بعضي از حكام و زمامداران در طول تاريخ اسلامي استناد مي‌كنند؛ در حالي كه، نصوص اصيل اسلامي كه بايد بر آن اتكا داشت، عكس اين مطلب را ثابت مي‌نمايد زيرا اسلام، صلح و همزيستي مسالمت‌آميز با پيروان اديان و ملل ديگر را به عنوان يك اصل و قاعده‌ي اساسي در نظام تشريعي خود ملاحظه نموده است و احكام در جنگ فقط در حال ضرورت مي‌باشد.

الف) ديدگاه قرآن كريم در مورد همزيستي مسالمت‌آميز

آيات متعددي از قرآن كريم و به صورت‌هاي گوناگون همزيستي مسالمت‌آميز يا همزيستي مذهبي را سفارش مي‌نمايد. كينه‌توزي و پيش گرفتن روش‌هاي اهانت‌آميز نسبت به پيروان مذاهب ديگر يك روش پسنديده‌ي ديني به شمار نمي‌رود. قرآن كريم گروهي از مسيحيان و يهوديان را ياد مي‌كند كه راه تمسخر و تكفير يكديگر را در پيش گرفته‌اند و همواره آتش جنگ و اختلاف را شعله‌ور مي‌سازند:
«و قالت اليهود ليست النصاري علي شيءٍ و قالت النصاري ليست اليهود علي شيءٍ و هم يتلون الكتاب…»32
يعني: يهود گفتند: نصراني‌ها بر حق نيستند و نصراني‌ها گفتند: يهود بر حق نيستند؛ حال آن كه، اينان كتاب را تلاوت مي‌كردند…
قرآن كريم براي تأمين همزيستي مسالمت‌آميز راه‌هاي گوناگوني را سفارش نموده كه به اهم آن اشاره مي‌شود:

1ـ قرآن كريم و دعوت به همزيستي مسالمت‌آميز و توجه به اصول مشترك

«قل يا اهل الكتاب تعالوا الي كلمهٍ سواءٍ بيننا و بينكم الا نعبد الا الله و لا نشرك به شياً و لا يتخذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون الله فإن تولوا فقولوا اشهدوا بأنا مسلمون». 33
يعني: بگو: اي اهل كتاب! بياييد تا بر سخني كه بين ما و شما يكسان است، بايستيم كه جز خداوند را نپرستيم و براي او هيچ گونه شريكي نياوريم و هيچ كس از ما ديگري را به جاي خداوند، به خدايي برنگيرد و اگر روي‌گردان شدند، بگوييد: شاهد باشيد كه ما مسلمانيم.
اين آيه از آيات مهم در دعوت اهل كتاب به سوي وحدت به شمار مي‌رود كه در آن به نقطه‌هاي مشترك بين اسلام و اهل كتاب توجه شده است.

2ـ قرآن كريم و آزادي عقيده و فكر

«لا اكراه في الدين قد تبين الرشد من الغي»34
يعني: در كار دين اكراه روا نيست؛ چراكه راه از بي‌راهه به روشني آشكار شده است.
«و لو شاءَ ربك لأمن في‌الارض كلهم جميعاً أفأنت تكره الناس حتي يكونوا مومنين»35
يعني: و اگر پروردگارت مي‌خواست، تمامي اهل زمين (بدون اين كه اختياري داشته باشند) ايمان مي‌آوردند؛ پس آيا تو مردم را به اكراه وامي‌داري تا اين كه مؤمن شوند؟!
بنابراين، ايمان به خدا و مباني اسلام، هيچ گونه‌ جنبه‌ي تحميلي نمي‌تواند داشته باشد، بلكه تنها راه آن، منطق و استدلال و نفوذ در فكر و روح افراد بايد مدنظر باشد.

3ـ قرآن كريم و نفي نژادپرستي و خودبرتربيني

«يا ايها الناس إنا خلقناكم من ذكر و انثي و جعلناكم شعوباً و قبائل لتعارفوا إن اكرمكم عند الله اتقاكم إن الله عليم خبير»36
يعني: هان اي مردم! همانا شما را از يك مرد و يك زن آفريديم و شما را به هيأت اقوام و قبايلي درآوريم تا با يكديگر انس و آشنايي يابيد، بي‌گمان گرامي‌ترين شما نزد خداوند پرهيزكارترين شماست؛ كه خداوند داناي آگاه است.
تساوي و برابري انسان‌ها يكي از اصول مهم همزيستي مسالمت‌آميز به شمار مي‌رود، چون نژادپرستي و تحقير ملت‌ها و مذاهب ديگر، موجب مشكلات فراواني براي جامعه‌ي بشري شده است؛ جنگ جهاني اول و دوم شاهد اين مدعاست. تفاوت در رنگ، نژاد و مليت مايه‌ي فضيلت يكي بر ديگري نيست بلكه از نظر قرآن كريم اختلاف زبان‌ها و رنگ‌ها از آيات و نشانه‌هاي الهي محسوب شده و وسيله‌اي براي شناخت افراد و اشخاص از يكديگر مي‌باشد.37
بسياري از آيات قرآن كريم، خطاب به جميع بشر مي‌باشد: مانند «يا بني آدم»38، «يا ايها الانسان»39؛ اين خطاب‌ها و تعبيرها مي‌رساند كه انسانيت يك معناي مشترك بين تمام ساكنين زمين است، افراد مناطق مختلف هيچ فرقي با يكديگر ندارند، بشر در طول تاريخ از حيث زبان، رنگ و نژاد متفاوت بوده است ولي از نظر اسلام، همه فرزندان يك پدر و مادر (آدم عليه‌السلام و حواء عليها‌السلام) هستند و اين تفاوت‌ها، در انسانيت انسان خدشه‌اي وارد نمي‌سازد.40

4ـ قرآن كريم و استقبال از پيشنهاد صلح

ـ «فإن اعتزلوكم فلم يقاتلوكم و ألقوا إليكم السلم فما جعل الله لكم عليهم سبيلاً»41
يعني: … سپس اگر از شما كناره‌گيري كردند و با شما پيكار ننمودند، بلكه پيشنهاد صلح دادند، خداوند به شما اجازه نمي‌دهد كه معترض آنان شويد.
طايفه اشجع به سركردگي مسعود بن رجيله، كه هفتصد نفر بودند، به نزديكي مدينه آمدند و اظهار داشتند آمده‌ايم قرارداد ترك مخاصمه با محمد (ص) ببنديم. پيامبر اسلام (ص) از اين پيشنهاد شديداً استقبال نمود و دستور داد مقدار زيادي خرما به عنوان هديه براي آنها بردند و آيه‌ي فوق در اين باره نازل شد. 42

ب ) روايان پيشوايان اسلام در مورد همزيستي مسالمت‌آميز

روايت اول از پيامبر (ص):
«من آذي ذميا فانا خصمه و من كنت خصمه خصمته يوم القيامه»43
يعني: هركس اهل ذمه (يهودي، مسيحي و زرتشتي كه در پناه اسلام است.) را آزار رساند، دشمن او خواهد بود و هركس من دشمن او باشم، روز قيامت دشمني خود را نسبت به او آشكار خواهم نمود.
روايت دوم از ابن عباس از پيامبر (ص).
«تصدقوا علي اهل الاديان كلها»44
يعني: به (فقرا) از پيروان همه‌ي اديان الهي صدقه بدهيد.
روايت سوم، امام اميرالمومنين عليه‌السلام در بخشي از نامه‌اش به مالك اشتر مي‌فرمايد:
«واشعر قلبك الرحمه للرعيه و المحبه لهم و الطف بهم و لا تكونن عليهم سبعا ضاريا تغتنم اكلهم، فانهم صنفان: اما اخٌ في‌لك الدين، و اما نظير لك في‌الخلق»45
يعني: (اي مالك!) مهربان باش و رعيت را با چشمي پرعاطفه و سينه‌اي لبريز از محبت بنگر، زنهار كه چون درنده‌اي به غارت جان و مال آنها بپردازي! پس همانا فرمانبران تو از دو صنف بيرون نيستند؛ يا مسلمانان و برادر ديني تو هستند و يا (پيرامون مذهب بيگانه‌اند، كه در اين صورت) همانند تو انسانند.
همچنين، آن حضرت در فرازي ديگر از اين نامه، در استقبال از صلح مي‌فرمايد:
«و لا تدفعن صلحاً دعاك اليه عدوك و لله فيه رضي، فان الصلح دعه لجنودك و راحه من همومك و امنا لبلادك»46
يعني: و از صلحي كه دشمن تو را بدان فراخواند و رضاي خداوند در آن بود، روي متاب كه آشتي، سربازان تو را آسايش رساند، از اندوهايت برهاند و شهرهايت ايمن ماند.
از مطالعه‌ي روايات و احاديث چنين به دست مي‌آيد كه همزيستي مسالمت‌آميز و ايجاد رابطه‌ي مودت و دوستي با بيگانگان، امري است كه مسلمانان مي‌توانند در روابط بين‌الملل از آن بهره گيرند؛ چه اين كه، اسلام آيين فطرت است و هرگز با احساسات طبيعي و انساني بشر ضديت ندارد و اسلام به اين نكته توجه مي‌دهد كه با ايجاد جو آرام و مودت‌آميز، مي‌توان با مخالفان عقيدتي خود به گفت‌وگو و جدال احسن پرداخت. پيشوايان اسلام، پيوسته به رعايت عدالت، انصاف، اداي حقوق و پرهيز از آزار و اذيت پيروان مذاهب ديگر توصيه مي‌نمودند.

گفتار دوم: سيره‌ي عملي

رفق و مدارا، از اموري است كه در سيره‌ي اجتماعي پيامبر (ص)، چه در بعد داخلي و چه در بعد بين‌المللي، اهميت بسياري داشته است، در غير اين صورت، زمينه‌اي براي هدايت و تبليغ رسالت به وجود نمي‌آمد. خداي متعال، خوش‌خلقي، مدارا و رحمت بودن پيامبر اسلام (ص) را مورد تمجيد قرار داد.47
از نظر اسلام، پيامبر اكرم (ص) نمونه‌اي براي پيروي عملي مي‌باشد؛ نمونه‌‌اي كه روش‌هاي عملي او در كليه‌ي شوون فردي، اجتماعي، سياسي، فرهنگي و روابط بين‌الملل قابل دستيابي و پيروي براي مسلمانان است.

الف) سيره‌ي عملي پيامبر اكرم (ص)

سيره‌ي عملي پيامبر اكرم (ص) را در سه قسمت مورد توجه قرار مي‌دهيم: 1ـ نامه‌هاي پيامبر اكرم (ص)؛ 2ـ پيمان‌هاي صلح پيامبر اكرم (ص)؛ 3 ـ رفتار مسالمت‌آميز درمقابل مخالفان.

1ـ نامه‌هاي مسالمت‌آميز پيامبر اكرم (ص)

نامه‌هايي كه پيامبر اكرم (ص)، به عنوان دعوت اسلامي به امرا، سلاطين، روساي قبايل و شخصيت‌هاي برجسته‌ي معنوي و سياسي نوشته است، از شيوه‌ي مسالمت‌آميز دعوت او حكايت مي‌كند. حدود 185 نامه، از متون نامه‌هاي پيامبر اكرم (ص) كه براي تبليغ و دعوت به اسلام و يا به عنوان «ميثاق و پيمان» نوشته است در دست داريم.48 همه‌ي اين نامه‌ها حاكي است كه روش اسلام در دعوت و تبليغ، «منطق و برهان» مي‌باشد، نه «جنگ و شمشير». نصايح، اندرزها، تسهيلات و نرمش‌هايي كه پيامبر اكرم (ص) از خود نشان داده، گواه زنده بر اين مطلب است كه پيشرفت اسلام زاييده‌ي نيزه و شمشير نبوده است. در بيشتر نامه‌هايي كه به وسيله پيامبر اكرم (ص) براي پادشاهان جهان كه داراي اعتقاد الهي بوده‌اند، فرستاده شده، متن آيه‌ي 64 سوره آل عمران كه همان اعلاميه‌ي جهاني اسلام مي‌باشد، مطرح شده است: براي نمونه، نامه‌ي پيامبر اكرم (ص) به قيصر روم را مي‌آوريم:
«بسم‌الله الرحمن الرحيم. من محمد عبدلله الي هرقل عظيم الروم. سلام علي من اتبع الهدي؛ اما بعد فاني ادعوك بدعايه الاسلام، اسلم تسليم يوتك الله اجرك مرتين، فان توليت فانما عليك اثم الاريسين؛ قل يا اهل الكتاب تعالوا الي كلمه سواءٍ بيننا و بينكم الا نعبد الا الله و لا نشرك به شياً و لا يتخذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون الله فأن تولوا فقولوا اشهدوا بأنا مسلمون».49
يعني: از محمد فرزند عبدالله، به هرقل بزرگ پادشاه روم. درود بر آنها كه پيروي از حق كنند. تو را به اسلام دعوت مي‌كنم؛ اسلام آور تا در امان و سلامت باشي، خداوند به تو پاداش مي‌دهد، يكي پاداش ايمان خود و ديگر پاداش كساني كه به پيروي تو ايمان مي‌آورند؛ اگر از آيين اسلام روي گرداني، گناه اريسيان [نژاد روم و جمعيت كارگران] نيز بر تو خواهد بود. بگو: اي اهل كتاب! ما شما را به يك اصل مشترك دعوت مي‌كنيم كه غير از خدا را نپرستيم، كسي را شريك او قرار ندهيم، بعضي از ما به جز خدا بعضي ديگر را به خدايي نپذيرند، هرگاه آنان از آيين حق سر بتابند، بگوييد، گواه باشيد كه ما مسلمانيم.

2ـ پيمان‌هاي صلح پيامبر اكرم (ص)

سيره‌ي پيامبر اسلام (ص) بر انكار مليت‌ها و عدم استقلال داخلي آنان استوار نبوده است و با وجود جهاني بودن آيين اسلام، موجوديت قبايل، ملت‌ها و اديان ديگر، چه در قلمرو حكومت اسلامي و چه خارج از آن محفوظ بوده است.
يكي از دلايل سيره‌ي فوق، پيمان نامه‌هاي بسياري است كه در دوران حكومت پيامبر اسلام (ص) و بعد از وفات آن حضرت با ملت‌هاي مختلف امضا شده است. در تمامي موارد تا هنگامي كه ملت‌هاي غيرمسلمان به پيمان خود وفادار بوده‌اند، دولت اسلامي نيز پيمان صلح را نقض نمي‌كرده است؛ زيرا نقض پيمان از ديدگاه اسلام، گناهي بزرگ و غيرقابل گذشت است.50
اسلام براي تحقق همزيستي مسالمت‌آميز و تحقق صلح در ميان ملت‌ها و جلوگيري از بروز روابط خصمانه و درگيري‌هاي خونين، نه تنها براي قراردادها و معاهدات بين‌المللي ارزش حقوقي فوق‌العاده‌اي قائل شده است، بلكه اصولاً ملت‌ها و گروه‌هاي ديگر را نيز براي انعقاد پيمان‌هاي صلح دعوت كرده و به جامعه‌ي اسلامي توصيه مي‌نمايد كه در اين زمينه همواره پيش‌قدم باشند و اين وظيفه در مواردي كه تمايلي از طرف دول و گروه‌هاي غيرمسلمان نسبت به عقد قراردادهاي صلح و همزيستي احساس مي‌شود، تأكيد بيشتر مي‌يابد.51
پيامبر اكرم (ص) به انعقاد پيمان‌هاي همكاري و صلح تمايل شديدي نشان مي‌داد و حتي قبل از بعثت بر اصل روابط عادلانه بين قبايل، بر پايه‌ي پيمان و معاهده اصرار مي‌ورزيد و مكرر مي‌فرمود:
«من درخانه‌ي عبدالله بن جدعان، در جاهليت شاهد پيمان مشترك جهت حمايت از مظلومان، بين نمايندگان قبايل مختلف عرب بودم و چنان بر اين پيمان دلبسته بودم كه حاضر نبودم در ازاي نقض آن، صاحب پربهاترين شتران باشم اگر در اسلام به چنين پيماني دعوت شوم، فوراً اجابت خواهم كرد».52
همچنين، آن حضرت از پيمان صلحي كه مسلمانان بعدها با «روم» مي‌بستند، پيشاپيش خبر داد:
«روميان با شما به صلحي توأم با امنيت اقدام خواهند نمود».53
در سيره‌ي پيامبر اسلام (ص) تعداد زيادي از پيمان‌هاي صلح و همكاري ديده مي‌شود كه بررسي و تحليل كامل آن نياز به تدوين چند كتاب دارد. از مهم‌ترين آنها مي‌توان از پيمان يا منشور مدينه، صلح حديبيه، پيمان با مسيحيان ايلا و پيمان با مسيحيان سرزمين سينا نام برد.54 منشور مدينه در نوع خود يك پيمان دفاعي و همه‌جانبه بين مسلمانان، يهوديان و مشركين محسوب مي‌شود.

3ـ رفتار مسالمت‌آميز پيامبر اكرم (ص) در مقابل مخالفان

در اينجا رفتار صلح‌جويانه و مسالمت‌آميز پيامبر اكرم (ص) را با كفار قريش، يهود و مسيحيان بررسي مي‌كنيم:

1ـ 3ـ رفتار مسالمت‌آميز پيامبر اكرم (ص) با كفار قريش

سرزمين مكه، پايگاه شرك و مشركان بود. اسلام در اين پايگاه مهم ظهور كرد. بنابراين، اولين تماس و دعوت پيامبر اسلام (ص) متوجه مشركين مكه مي‌باشد؛ اين دعوت كه بر محور توحيد و معاد بود، با دلايل منطقي و با تلاوت آيات قرآن، روح و جان مشركين را مخاطب قرار مي‌داد و از آنان مي‌خواست كه تعقل و تفكر نمايند و خود را از زنجيرهاي اوهام و عقايد جاهلي نجات دهند.
در مقابل، مشركين انواع آزارها و اذيت‌ها را نسبت به پيامبر اكرم (ص) و پيروان اندك او اعمال نمودند؛ سميه مادر عمار به وسيله‌ي نيزه‌ي ابوجهل به شهادت رسيد. پدرش، ياسر نيز در مكه به شهادت رسيد؛ بلال حبشي به وسيله‌ي اميه بن خلف در گرماي نيمروز شكنجه شد. پس از چندي، عده‌اي مسلمانان به ديار غربت، حبشه مهاجرت نمودند؛ در آنجا هم از آزار مشركين قريش در امان نبودند. پيامبر اسلام (ص) هم مدتي به شهر «طائف» پناه برد. محاصره‌ي اقتصادي و سياسي به اوج خودش رسيد و حتي چهل تن به خانه‌ي پيامبر اكرم (ص) هجوم بردند كه او را به قتل برسانند و در نهايت پيامبر هم شبانه ديار و سرزمين خود را به سوي «يثرب» ترك گفت؛ دوري و جدايي از كعبه و زادگاه پيامبر اكرم (ص) بر آن حضرت بسيار ناگوار آمد، اما خداي متعال به او وعده دارد كه دگربار به مكه بازخواهد گشت.
بعد ديگر تلاش مشركين قريش، جنگ‌هايي بود كه با امكانات فراوان و براي نابودي اسلام انجام دادند كه مهم‌ترين آن، جنگ بدر، جنگ احد، جنگ خندق و جنگ احزاب بود. پيامبر اكرم (ص) كه منطقش انسان‌دوستي، مسالمت و احترام به تعهدات بود، در جريان «پيمان حديبيه» حاضر شد از حقوق مشروع خود بگذرد تا محيط صلح و امن در ايام حج فراهم گردد، اما اين پيمان، بعدها توسط مشركين نقض شد. آري! مشتي زورگو بر كعبه مسلط شده بودند و آن را در سلطه و انحصار خود مي‌دانستند.55
سپاهيان ده‌هزار نفري مسلمانان، بدون خونريزي شهر مكه را فتح كردند. سعد يكي از ياران پيامبر اسلام (ص)، شعار خشونت را فرياد زد كه:
«اليوم يوم الملحمه! اليوم تستحل الحرمه! اليوم اذل الله قريشاً!»
يعني: امروز، روز برخوردهاي خونين است! امروز حرمت‌ها شكسته مي‌شود! امروز خداوند قريش را خوار مي‌كند!
اما، پيامبر رحمت (ص) در رد شعار انتقام فرمود:
«اليوم يوم المرحمه، اليوم اعز الله قريشاً»
يعني، امروز، روز مهر ورزيدن است، امروز خداوند قريش را عزيز مي‌كند.
آنگاه پيامبر اسلام (ص) به كنار خانه‌ي كعبه آمد، كفار قريش منتظر بودند كه پيامبر چه دستوري در مورد آنان صادر مي‌كند؛ سپس پيغمبر (ص) با جمله‌ي «برويد؛ همگي آزاديد» همگان را مورد عفو گذشت قرار داد. همين عمل، طوفاني در سرزمين دل‌هاي مشركين ايجاد كرد كه فوج فوج، مسلمان شدند و آيين اسلام را با جان و دل پذيرا گشتند.56

2ـ 3ـ رفتار مسالمت‌آميز پيامبر اكرم (ص) با يهود

قبايل معروف يهود عبارت بودند از: «بني قريظه»، «بني قينقاع» و «بني‌نظير». پيامبر اكرم (ص) پس از مهاجرت به مدينه، براي برقراري امنيت و آرامش يك پيمان دفاعي مشترك منعقد ساخت كه در آن دو طايفه‌ي «اوس» و «خزرج» و «يهود» شركت داشتند؛ براساس اين پيمان، يهود متعهد شدند كه عليه مسلمانان اقدام خراب‌كارانه انجام ندهند و در دفاع از مدينه مشاركت داشته باشند. يهود آزادانه به دادوستد پرداخته و كالاهاي خود را در بازار مسلمين به فروش مي‌رساندند. گسترش اسلام در ميان مردم، حساسيت يهود و برخي از منافقان را بر ضد پيامبر اكرم (ص) برانگيخت؛ عبدالله بن سلام از دانشمندان يهود به آيين اسلام گرويد و پس از مدتي مخيريق به جمع مسلمانان پيوست. خبر اسلام آوردن آنان موجي از خشم در طوايف يهود پديد آورد؛ به تدريج همكاري يهود با مسلمانان ضعيف شد و حتي پيمان منعقده با مسلمانان را نقض كردند.
يهوديان علاوه بر اين كه در تجارت، دادوستد و فعاليت‌هاي اجتماعي آزاد بودند، در فعاليت‌هاي مذهبي هم آزادي كامل داشتند. پيامبر اكرم (ص)، دعوت اسلامي را به همه و از جمله يهوديان ابلاغ كرد و هيچ گاه آنان به ترك دين و عقايد خود مجبور نبودند؛ براي مثال، پيامبر اكرم (ص) در يك دستورالعمل ارشادي و حكومتي به عمروبن حزم كه او را به يمن فرستاد، نوشت:
«هر يهودي و يا نصراني (مسيحي) كه مسلمان شود و اسلام پاك و خالصي اظهار نمايد، از جمله گروه مومنان است؛ هر آنچه مسلمانان دارد شامل او نيز مي‌شود و در نفع و ضرر با آنها شريك است و هركه در يهوديت و نصرانيت خود باقي بماند، هرگز مجبور به ترك دين خود نمي‌شود».57
پيامبر اكرم (ص) در مقابل بدرفتاري يهوديان صبور بود و از نفاقشان چشم مي‌پوشيد و آنها را با مسلمانان برابر مي‌گرفت و به آداب و رسوم ديني آنان احترام مي‌گذاشت و اگر يكي از يهوديان بر خلاف پيمان رفتار مي‌كرد، تنها به مجازات او اكتفا مي‌كرد و ديگران را به گناه او نمي‌گرفت. آن حضرت در سيره‌ي عملي‌اش همواره از گفت‌وگو و جدال احسن براي پيشبرد اهداف مقدس سود مي‌جست و هيچ گاه زبان به الحاد و تكفير اديان ديگر نمي‌گشود.
در مقابل، يهوديان به فعاليت‌هاي تحريك‌آميز و جنگ‌افروزي مشغول شدند تا جلوي پيشرفت اسلام را بگيرند، از جمله تضعيف عقيده‌ي مسلمانان، ايجاد اختلاف، توطئه و قتل پيامبر اسلام (ص) و ده‌ها عمل خلاف ديگر. به ناچار پيامبر اكرم (ص) با برخي از آنان وارد كارزار نظامي شد و آنان را از مدينه اخراج نمود.

3ـ3 رفتار مسالمت‌آميز پيامبر اكرم (ص) با مسيحيان

قرآن كريم موضع مسيحيان را نرم و ملايم توصيف مي‌كند در حالي كه موضع مشركان و يهود نسبت به مسلمانان خشن بود58 مسيحيان جزيره‌العرب و مناطق ديگر مثل شام، شيفته‌ي اسلام شدند و آن را از صميم دل پذيرفتند و آنهايي كه همچنان مسيحي باقي ماندند هيچ گاه از سوي مسلمانان به تغيير عقيده و پذيرش آيين اسلام مجبور نشدند و همزيستي مسالمت‌آميز مسلمانان و مسيحيان به نحو بارز و آشكار بود؛ قبايل و دسته‌هاي مختلف مسيحيان در زمان حيات پيامبر اسلام (ص)‌ و بعد از آن، پيوسته از حمايت مسلمانان برخوردار بودند و مسلمانان بر اساس پيمان صلح كه با مسيحيان بسته بودند از منافع و حقوق آنان حمايت مي‌نمودند. تنها در زمان خليفه‌ي دوم، در سرزمين‌هاي اسلامي به جز زنان، اطفال و پيرمردان مسيحي، تعداد 500,000 (پانصد هزار) مسيحي زندگي مي‌نمودند و در مصر 000/000/15 (پانزده ميليون) مسيحي در كمال آرامش و امنيت تحت حكومت مسلمانان بودند.59
مسيحيان نجران با پيامبر اسلام (ص) صلح‌نامه امضا كردند كه در فرازي از صلح‌نامه آمده است:
«مردم مسيحي نجران و حاشيه‌ي آن در سايه‌ي خداوند و ذمه‌ي محمد رسول خدا مي‌باشند؛ به اين كه دارايي، جان، دين، افراد غايب و حاضر، خانواده‌ي آنان و تجارت و آنچه از كم و زياد در اختيار دارند، همه محفوظ و در امان است. هيچ اسقف يا كاهني از آنان، از مقام خود عزل نمي‌شود و به آنان اهانتي نخواهد شد».60

ب) سيره‌ي عملي امامان شيعه عليهم‌السلام

درباره‌ي سيره‌ي امامان شيعه عليهم‌السلام، بايد توجه داشت كه از نظر اماميه، سيره‌ي آنان همانند سيره و رفتار پيامبر اسلام (ص) اعتبار و ارزش داشته و قابل استناد است؛ چه آن كه آنان نيز الگو و نمونه براي جامعه‌ي اسلامي هستند؛ براي مثال، امام صادق عليه‌السلام، از وسايل تبليغي عصر خويش مانند مناظره، مخاطبه، مكاتبه، شعر و تبليغ عملي براي هدايت و ارشاد مردم استفاده مي‌نمودند. گروه‌هاي غيرمذهبي مانند ملحدين، مشركين و دهريون، نيز گروه‌هاي اهل كتاب با امام صادق عليه‌السلام به بحث و گفت‌وگو مي‌نشستند. رفتار امام صادق عليه‌السلام با اين افراد، برخوردي حكيمانه همراه با حلم و صبر بود. ادعاها و ادله‌هاي آنها را با متانت و صبوري گوش مي‌كرد و از ادله‌ي خصم براي رد مدعاي آنان و اثبات اعتقادات اسلامي استفاده مي‌كرد و سرانجام مخاطب را به تسليم وادار مي‌نمود و كار به آنجا مي‌رسيد كه زبان به ستايش و مدح امام مي‌گشودند.61

گفتار سوم: اصالت و همزيستي يا جنگ و قتال در اسلام؟

در اينكه اصل و قاعده‌ي اولي در اسلام، در روابط مسلمين با غيرمسلمين چيست، دو نظريه‌ي مهم وجود دارد كه در ذيل بدان مي‌پردازيم:

نظريه‌ي اول: اصالت جنگ و قتال در اسلام

اين نظريه متعلق به برخي از مستشرقين و تعدادي از فقهاي شيعه و سني است؛ از نظر اين عده، حقوق بين‌الملل اسلام براساس جنگ و جهاد استوار مي‌باشد و مسلمانان موظف هستند از هر فرصتي براي سركوب دشمنان و وادار ساختن آنان به پذيرش اسلام استفاده نمايند.
برنارد لوئيس مستشرق مشهور انگليسي مي‌گويد:
«سياست خارجي و روابط بين‌الملل چون ساير نهادها و پديده‌ها سياسي متداول در جهان امروز، امري كاملاً بيگانه در جهان اسلام بوده است. بر مسلمانان وظيفه‌ و واجب كفايي (Collective Obligation) بوده است كه از طريق جهاد، كفار را مسلمان كرده و يا تحت كنترل خليفه درمي‌آورند».62
مجيد خدوري از دانشمندان اهل سنت معتقد است:
«مقصود نهايي اسلام از جهت روابط بين‌الملل از يك طرف، ايجاد صلح و آرامش در سرزمين‌هايي است كه تحت قانون شريعت اسلام درآمده‌اند و از طرف ديگر، سعي و اصرار دارد كه نظام حقوقي اسلام را به طور فعال به ساير نقاط جهان غيراسلامي گسترش داده و آنها را مسلمان گرداند»63
محمد جواد عاملي، از فقهاي شيعه و صاحب كتاب «مفتاح الكرامه» مي‌گويد:
«اصل و قاعده، عدم صلح و لزوم جنگ و مبارزه (با غيرمسلمانان) است».64
كساني كه معتقدند اصل در اسلام، در روابط مسلمين با غيرمسلمين جنگ و عدم صلح است، ادله‌اي را بيان داشته‌اند كه به مهم‌ترين آن مي‌پردازيم:
دليل اول: وجوب جهاد و جهاد هم به معناي شعله‌ور نگاه داشتن جنگ به طور مستمر بين جهان اسلام و جهان كفر مي‌باشد.65
در جواب دليل فوق بايد گفت، هيچ گاه يك آيه‌ي قرآن، بدون ملاحظات آيات ديگر، نمي‌تواند مستند يك حكم شرعي مهم گردد؛ آيات قرآن كريم داراي عام و خاص، مطلق و مقيد و … مي‌باشند. اكثر آيات جنگ و جهاد همراه با ذكر دليل و علت است. بنابراين، آياتي كه به صورت مطلق در مورد قتل و جنگ آمده است، به آيات مقيد كه مي‌گويد، مناط قتال و محاربه اين است كه اعتدا و دشمني نسبت به اسلام و مسلمين صورت پذيرد، تقييد مي‌خورد.
دليل دوم: مذمت و دوستي با كفار است. آياتي از قرآن كريم نهي مي‌كند از اين كه مسلمانان با كافران مودت و دوستي داشته باشند. بنابراين، مسلمانان نبايد با غيرمسلمانان، پيمان‌هاي دوستي و روابط مسالمت‌آميز داشته باشند.
در رد دليل فوق بايد گفت، مورد اين آيات در جايي است كه دوستي، ياري و پيمان با آنان به ضرر مسلمين باشد اما دوستي با آنان به معناي رفتار مسالمت‌آميز و معامله‌ي نيكو و تبادل منافع هيچ گونه منعي ندارد. چگونه دوستي با آنان ممنوع است در حالي كه خداوند متعال اجازه داده است مرد مسلمان با زن اهل كتاب ازدواج نمايد؟!67 آيا در روابط ميان زن و شوهر، هيچ گونه موالات و دوستي وجود ندارد؟!
در آيه‌ي ديگر، خداوند رفتار مبتني بر «بر» و «قسط» را نسبت به غيرمسلماناني كه مرتكب قتل و اخراج مسلمان نمي‌شوند توصيه نموده است.68

نظريه‌ي دوم: اصالت و همزيستي مسالمت‌آميز در اسلام

طرفداران اين نظريه معتقدند اساس روابط مسلمانان با غيرمسلمانان بر مسالمت و رفتار نيكو مي‌باشد. اسلام هيچ گاه به پيروان خود اجازه‌ي قتل و كشتار پيروان مذاهب ديگر را نمي‌دهد و وجود عقايد مخالف، مجوزي براي رفتار خصمانه نمي‌باشد، بلكه اسلام به پيروان خود دستور مي‌دهد با مخالفين رفتار مبتني بر عدالت و قسط داشته باشند. بيش از اين، ادله‌ي اين نظريه، اعم از آيات، روايات و سيره‌ي معصومين عليهم‌السلام بيان شد؛ از اين رو از تكرار آن ادله خودداري مي‌كنيم.
اين نظريه قائل به «كرامت انساني» است. غيرمسلمانان از آن جهت كه در انسانيت با مسلمانان شريك هستند داراي احترام مي‌باشند، هرچند در عقيده و مذهب متفاوت هستند.
اين ديدگاه كاملاً مستدل و با روح آيات، روايات و سيره‌ي پيشوايان اسلام، هماهنگي دارد. به عبارت ديگر، در اسلام، صلح و همزيستي مسالمت‌آميز با پيروان اديان و مذاهب ديگر، به عنوان «قاعده‌ي اساسي» ملاحظه شده است.

استثنايي بودن جنگ در اسلام

همان طور كه گذشت، در اسلام حق همزيستي مسالمت‌آميز، به عنوان يك «اصل» مورد توجه است. بنابراين، جنگ يك حالت استثنايي بوده و آن در صورتي است كه راهكارهاي مسالمت‌آميز به جايي نرسد. قرآن كريم، محاربه را براي اهداف خاصي بيان مي‌دارد مانند، دفع تجاوز69، رفع فتنه70، رفع استضعاف از ستمديدگان71، دفاع از سرزمين72، جنگ با نقض‌كنندگان پيمان، توطئه‌گران و آغازگران جنگ72.

پي‌نوشت‌ها:

* محمد مهدي كريمي نيا: كارشناس ارشد حقوق بين‌الملل و مدرس دانشگاه.
1ـ علي‌آقابخشي، فرهنگ علوم سياسي، مركز اطلاعات و مدارك علمي ايران، تهران، 1374، ص 246.
2ـ محمدمهدي كريمي‌نيا، همزيستي مسالمت‌آميز در اسلام و حقوق بين‌المللي، پايان‌نامه‌ي كارشناسي ارشد رشته‌ي حقوق بين‌الملل، موسسه آموزشي و پژوهشي امام‌خميني، سال 1379، ص 32.
3ـ همان.
4ـ منتسكيو، روح‌القوانين، ترجمه‌ي علي‌اكبر مهتدي، اميركبير، تهران، 1362، ص 671.
5ـ گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ترجمه‌ي هاشم حسيني، كتابفروشي اسلاميه، تهران، 1347، ج4، ص 148.
6ـ همان.
7ـ ر.ك.: الهدي الي دين المصطفي؛ الرحله المدرسيه، رهبر سعادت؛ قرآن و آخرين پيامبر. به نقل از: ناصر مكارم شيرازي و ديگران، تفسير نمونه، ج2، ص 310.
8ـ جمعه/ 6: «قل يا ايها الذين هادوا إن زعمتم أنكم ألياءُ الله من دون الناس فتمنوا الموت إن كنتم صادقين» يعني: بگو: اي يهوديان! اگر گمان مي‌كنيد كه (فقط) شما دوستان خداييد نه ساير مردم، پس آرزي مرگ كنيد اگر راست مي‌گوييد (تا به لقاي محبوبتان برسيد)!
9ـ مائده/ 18: «يهودي و نصاري گفتند: ما فرزندان خدا و دوستان او هستيم؛ بگو: پس شما را در برابر گناهانتان مجازات مي‌كنند؟! بلكه شما هم بشري هستيد از مخلوقاتي كه آفريده…
10ـ بقره/80: «و (يهود) گفتند: هرگز آتش دوزخ، جز چند روزي، به ما نخواهد رسيد؛ بگو: آيا پيماني از خدا گرفته‌ايد؟!… و خداوند هرگز از پيمانش تخلف نمي‌ورزد ـ يا چيزي را كه نمي‌دانيد به خدا نسبت مي‌دهيد؟!»
11ـ قرآن كريم اين گونه انديشه‌ي گمراه را مورد تعرض قرار داد و آيات 168 و 169، از سوره‌ي اعراف در رد آن نازل شد.
12ـ بقره/94: «قل إن كانت لكم الدار الاخره عندالله خالصه من دون الناس فتمنوا الموت إن كنتم صادقين».
13ـ ر.ك: آل عمران / 75؛ ناصر مكارم شيرازي و ديگران، پيشين، ص 472؛ عفيف عبدالفتاح طباره، يهود از نظر قرآن، ترجمه‌ي علي منتظمي، بعثت، تهران، 1353، ص 87.
14ـ در همين زمينه آيات 101 ـ 98 سوره‌ي آل عمران نازل شد، كه در دو آيه‌ي نخست، يهوديان اغواكننده را نكوهش مي‌كند و در دو آيه‌ي بعد به مسلمانان هشدار مي‌دهد.
15ـ ر.ك: بقره/109؛ ناصر مكارم شيرازي و ديگران، پيشين، ج1، صص 400ـ398.
16ـ ر.ك: بروج/8ـ5؛ ناصر مكارم شيرازي و ديگران، پيشين، ج 26، صص 339 ـ 334؛ عباس علي عميد زنجاني، اسلام و همزيستي مسالمت‌آميز، درالكتاب الاسلاميه، تهران، 1344، صص 23ـ19.
17ـ جان ناس، تاريخ جامع اديان، ترجمه‌ي علي‌اصغر حكمت، پيروز، تهران، چاپ سوم، 1354، ص 371.
18ـ متي 5: 12ـ11؛ متي12: 38 ـ 34؛ احمد شلبي، مقارنه الاديان: المسيحيه، مكتبت النهضت العربيت، قاهره، 1993، م.32.
19ـ ر.ك: دكتر هرتس (خاخام بزگ انگلستان)، الفكر اليهودي، به نقل از: وهبت الزحيلي، آثار الحرب، ص 45.
20ـ الخطر اليهودي. به نقل از وهبت الزخيلي، پيشين.
21ـ ر.ك: تورات، سفر تتنيه، باب بيستم، 18ـ10؛ باب دوم، 35ـ33؛ باب سوم، 7-3؛ باب سي‌ودوم؛ 44ـ41.
22ـ آل عمران / 115ـ113.
23ـ محمد حميدالله، حقوق بين‌الملل در اسلام، ترجمه و تحقيق سيدمصطفي سيدمصطفي محقق داماد، مركز نشر علوم اسلامي، تهران، 1373، ص 135 و نيز در مورد اهميت اخوت، عفو و گذشت و پرهيز از دنيا ر.ك: انجيل متي: باب 5، جمله‌ي 44 و 38؛ انجيل متي، باب 22، جمله 21؛ انجيل يوحنا، باب 18، جمله‌ي 36؛ آلبر ماله و ژول ايزاك، تاريخ رم، ترجمه‌ي ميرزا غلامحسين خان زيرك‌زاده، دنياي كتاب و علم، تهران، 1362، ص 283؛ آلبر ماله، تاريخ ملل شرق و يونان، ص 108؛ جان ناس، پيشين، ص 399.
24ـ مائده/ 18 و نيز در مورد برتري‌جويي مسيحيان؛ ر.ك: بقره/113 و 135.
25ـ بقره/111.
26ـ انجيل متي، باب 5، جمله‌ي 38 و 44.
27ـ مائده/ 82.
28ـ ر.ك: پناهندگي سياسي، ص 38. به نقل از: دفتر همكاري حوزه و دانشگاه، اسلام و حقوق بين‌الملل عمومي، سمت، تهران، 1372، ج2، ص51؛ محمد حميدعبدالله، پيشين، ص 144؛ جوليوس كرينستون، انتظار مسيحا در آيين يهود، ترجمه‌ي حسين توفيقي، مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، قم، 1377، صص 130 و 167؛ زين‌العابدين قرباني، اسلام و حقوق بشر، دفتر نشر و فرهنگ اسلامي، چاپ پنجم، تهران، 1375، صص 374ـ373، به نقل از آلبر ماله، تاريخ عمومي، ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج13، ص 15 و گوستاولوبون، تاريخ تمدن اسلام و عرب، ص 410.
29ـ ر.ك: دكتر حسين مهرپرور، نظام بين‌المللي حقوق بشر، موسسه اطلاعات، تهران، 1377، صص 320ـ319.
30ـ سبأ/ 28؛ اعراف/ 158.
31ـ ر.ك: عباس علي عميد زنجاني، فقه سياسي، ج2، ص 140.
32ـ بقره/113.
33ـ آل عمران/64.
34ـ بقره/ 256.
35ـ يونس/99.
36ـ حجرات/13.
37ـ روم/22.
38ـ تعبير «بني آدم» در چند آيه، از جمله در سوره‌ي اعراف /35،27،26 و 171 و در سوره‌ي اسراء /70 آمده است.
39ـ تعبير «يا ايهاالانسان» در سوره‌ي انفطار/6، سوره‌ي انشقاق /6 آمده است.
40ـ ر.ك: ياسر ابوشبابه، النظام الدولي الجديد بين الوقع الحالي و التصور الاسلامي، دارالاسلام، مصر، 1998م.، صص 543 ـ 542.
41ـ نساء/ 90.
42ـ ر.ك: ناصر مكارم شيرازي و ديگران، پيشين، ج 4، ص 54؛ در مورد گفت‌وگوي مسالمت‌آميز ر.ك: عنكبوت/ 46؛ انعام/ 108؛ و در مورد رعايت عدالت و قسط با اهل كتاب. ر.ك: ممتحنه / آيه 9ـ8؛ در مورد به رسميت شناختن انبيا و كتب آسماني ر.ك: مائده /48ـ46؛ در مورد صلح و سلم. ر.ك: بقره/ 208؛ انفال/60؛ ممتحنه/7 و در مورد مبارزه‌ي قرآن با توهمات برتري‌جويانه‌ي اديان ديگر ر.ك: مائده /81؛ بقره/112ـ 111.
43ـ عفيف عبدالفتاح، طباره، روح‌الدين الاسلامي، دارالكتاب، لبنان، ص 274.
44ـ همان، ص 276.
45ـ نهج‌البلاغه، نامه‌ 53.
46ـ همان، ترجمه‌ي سيدجعفر شهيدي، ص 338، همچنين، در مورد روايات ديگر در مورد اهل كتاب و مخالفان عقيدتي ر.ك: صدرالدين بلاغي، عدالت و قضا در اسلام، ص 57؛ زين‌الدين قرباني، پيشين، ص 398 ـ 397.
47ـ آل عمران/ 159؛ انبياء / 107؛ شعراء / 3؛ احزاب / 21.
48ـ ر.ك: علي الاحمدي الميانجي، مكاتيب الرسول (ص)، چاپ بيروت؛ محمد حميدالله حيدرآبادي، الوئائق السياسيه.
49ـ علي الاحمدي الميانجي، پيشين، ج 1، ص 100؛ جعفر سبحاني، فروغ ابديت، ج 2، ص 214.
50ـ ر.ك: دفتر همكاري حوزه و دانشگاه، پيشين، ج 1، ص 399.
51ـ ر.ك: عباس علي عميد زنجاني، پيشين، ج 3، ص 505.
52ـ ر.ك: سيره ابن هشام، ج 1، ص 34. به نقل از: عباس علي عميد زنجاني، پيشين، ص 503.
53ـ ر.ك: ارشاد الساري في شرح صحيح البخاري، ج 5، ص 232، عباس علي عميد زنجاني، پيشين، ص 504: «ان سيصالحكم الروم صلحا امنا».
54ـ علي الاحمدي الميانجي، پيشين، ج 1، صص 263ـ261؛ سيد مجتبي حسيني، تاريخچه‌ي سياسي ـ اقتصادي صدر اسلام، صص 154ـ152؛ ابن هشام، سيرت رسول الله، ج2، صص 811 و 974، عباس علي عميد زنجاني، حقوق اقليت‌ها، صص 78 ـ 76.
55ـ ر.ك: اسلام و همزيستي مسالمت‌آميز، پيشين، صص 94 ـ 83.
56ـ ر.ك: عبدالحميد معادي‌خواه، تاريخ اسلام؛ عرصه‌ي دگرانديشي و گفت‌وگو، ص 808؛ واقدي، المغازي، ص 821؛ سيره ابن هشام، ج 4، ص 49.
57ـ ر.ك مجموعه الوثاق، ص 172. به نقل از سيد محمد ثقفي، ساختار اجتماعي و سياسي نخستين حكومت اسلامي، ص 269.
58ـ مائده / 83 ـ 82.
59ـ ر.ك: عباس علي عميد زنجاني، اسلام و همزيستي مسالمت‌آميز، پيشين، ص 111.
60ـ ر.ك: فاروق حماده، التشريع الدولي في‌الاسلام، كليه الآدب و العلوم الانسانيه، المراكش، 1997م. ص 147.
61ـ ر.ك: شيخ عباس قمي، منتهي الآمال، هجرت، قم، ج2، ص 240، محمدرضا ابويي مهريزي، سيره‌ي تبليغي امام صادق (ع)، پايان‌نامه‌ي كارشناسي ارشد، ص 169.
62ـ ر.ك: دكتر حميد بهزادي، اصول روابط بين‌الملل و تحولات آن در اسلام، نشريه‌ي دانشكده‌ي حقوق و علوم سياسي، 1351، ش 12، صص 130ـ129.
63ـ ر.ك: همان، صص 131ـ 130.
64ـ محمدجواد الحسيني العاملي، مفتاح الكرامه في شرح قواعد العلامه، ج 7، ص 7.
65ـ ر.ك: عباس علي عميد زنجاني، فقه سياسي، ج 3، ص 379.
66ـ مائده / 5.
67ـ ممتحنه/ 8.
68ـ بقره / 190.
69ـ بقره / 193.
70ـ نساء / 75.
71ـ حج/ 40ـ 39.
72ـ توبه / 13.
● منبع: ماه نامه - رواق انديشه - 1382 - شماره 26، بهمن

مقالات مشابه

علامه محمدحسین فضل الله و اندیشه همزیستی اجتماعی در تفسیر آیات قرآن

نام نشریهتحقیقات علوم قرآن و حدیث

نام نویسندهکاظم قاضی‌زاده, مرضیه محصص, محمدعلی ایازی

مهارتهای همزیستی در قرآن

نام نشریهعلوم و معارف قرآن کریم

نام نویسندهحمید محمدی‌راد

ادیان الهی و همزیستی مسالمت آمیز

نام نشریهرواق اندیشه

نام نویسندهمحمدمهدی کریمی‌نیا

نگرش قرآن بر همگرایی ادیان در جامعه جهانی

نام نشریهالاهیات اجتماعی

نام نویسندهمحمدرضا حاجی اسماعیلی

همزيستي اديان توحيدي از ديدگاه قرآن و روايات

نام نشریهپژوهش دینی

نام نویسندهسیدمحمدباقر حجتی, بلال سلمان